حتما براتون پیش اومده که یه بحث سیاسی، اقتصادی و ... در مورد ایران با یه دوست شروع میکنید و این بحث ساعت ها ادامه پیدا میکنه، و بیشتر از اونکه حالت بحث و مجادله داشته باشه یه جور انتقال اطلاعات و سرگرمی ناشی از بازگو کردن حقایق تلخ. برای مثل وقتی راجع به وضعیت اقتصادی توی ایران، یا اوضاع بی کاری یا مدیریت بد توی خیلی از حوزهها با یک نفر بحث میکنید و عمدتا با نقطه نظرات هم موافقید، و این بحث صرفا یه جور سرزنش کردن مدیران بی لیاقت کشور یا مثلا خندیدن به نوع استدلال کردن فلان مدیر یا خیلی مسائل از این دست میتون باشه، که بیشتر جنبهٔ تفریح یا بهتر بگم خالی کردن عقدههای درونی داره تا انگیزهٔ پرسش و پاسخ و کنجکاوی. در خلل این بحثها حتا گاهی حقیقتهای مجرد تر هم از زبون شما یا طرف مقابل شنیده میشه، مثل "استفادهٔ ابزاری نظام از دین"، "دستهای پشت پرده و شبههای اقتصادی، سیاسی موجود" و غیره. در هر صورت، چیزی که میخوام بگم اینه که آیا شده تا حالا در ضمن این بحثها متوجه بشید که تعداد زیادی از اطرافیان شما هم دغدغههای شما رو دارند و به مشکلاتی که مطرح میکنید آگاهی دارن. بعد این سوال پیش میاد که آیا مسولین جمهوری اسلامی با این دم و دستگاه پیشرفتهٔ اطلاعاتی، خبر ندارند که مردم تا چه حد به سیستمهای فاسد درون نظام آگهند، یا اینکه مثلا نمیفهمند مردم از وجود این حقایق مجرد با خبرند و ممکنه این مساله تهدیدی برای پایههای حکومتشون باشه.
همهٔ ما برخوردهای شل کن سفت کن نظام رو نسبت به ابزار پخش اطلاعت در جامعه درک کردیم، و خیلی وقتها یه جور حس سر در گمی نسبت به نحوهٔ برخورده حکومت با این ابزارها مشاهده کردیم. سوال دوم من اینه که آیا واقعا این سر در گمی وجود داره و مکمل باقی مدیریتهای غلط کشور ماست یا ...
جواب این دو سوال اینه که حکومت مردم رو (به خیال خودش) به دو دست تقسیم کرده. این پدیده اصطلاحا "dichotomy" یا دو دستگی فکری نام داره. دستهای که اونها رو هسته یا آحاد مردم میدونه، و گر چه درصد شون در سالهای بعد از انقلاب به این ور کمتر شده، اما قدرت اجرائی و مانور دادن روی اونها چند برابر شده. حکومت تا جایی که ممکنه این طبقه رو از محیط خارج ایزوله میکنه و به شدت سرمایه گذاریهای مذهبی روشون انجام میده، و در عین حال به شکل کاملا زیرکانه، فشارهای اقتصادی و اجتماعی رو به اونها تحمیل میکنه. به نظر من دلیل این قضیه پیچیدگی و متفاوت بودن فرهنگی، سنی و فکری همین قشره ، و به همین دلیل ابزارهای خنثی نگاه داشتنش هم باید مختلف و کارامد باشه. مطمئناً با هر حرکتی که حکومت انجام میده، نیروی فکری و انسانی بخش بزرگی از همین "آحاد مردم" حروم میشه. مثلا فشارهای اقتصادی از نظر فکری مردم رو تحت فشار قرار میده یا محدودیتهای اجتماعی مقدار زیادی از انرژی نیروهای جوان کشور رو هرز میده. اما همیشه از ابزارهایی که داره به شکلی استفاده میکنه که هر قشری رو مستقل از بقیه یا به انزوا بکشونه، یا مطیع کنه، و یا هر دو با هم.
اما بیرون از این پوسته یا احاد ملت ، قشری هست که اگر هم مخالف باشه به شدت از پوستهٔ جامعه ایزوله شده. فردی که در درون احساس مخالفت میکنه و خواستار تغییره، اگر مجبور به همراهی ضمنی با سیستم موجود برای گذران زندگی نباشه، به انزوا کشیده میشه، چون روشهای ارتباط با هستهٔ مردم رو بلد نیست (حتی اوپوزوسیون خارجی هم همین وضع رو داره). این حقیقتی که باید قبول کرد که جامعه ایرانی (در حال حاضر با ترکیب نسل قدیم و جدید فعلی) یک جامعه مذهبی مسلمان شیعه است ، و اگر مخالف یا اصلاح طلبی با وضع بد موجود میخواد مبارز کنه باید از نیروی انسانی جامعه ایرانی استفاده کنه، و برای این کار باید راه نفوذش رو بلد باشه. در مملکتی که هنوز هیچ کس جز روحانی نمیتونه صیغهٔ عقد بخونه، و دکتر، مهندس، دانشمند، راننده و... زکات و خمس رو به روحانی میدهند و او رو مراقب دین خودشون و واسطهٔ صحبت کردن با خدا میدونند، چطور میشه دم از اسلام نزد و مردم رو همراه کرد؟
به هر حال وقتی من و شما میشینیم پای صحبت هم و راجع به نارضایتیهامون درددل میکنیم، ما دو نفریم که به این پوستهٔ جامعه تعلق داریم، و شاید همهٔ کسانی که توی ایران به اینترنت دسترسی راحت دارند متعلق به این پوسته هستند. یه خبر بد اینکه برای جمهوری اسلامی این اصلا مهم نیست که تبلیغاتش و عملکردش از دید پوسته مردمیش چقدر بد و زشت و بی برنامه است. خیلی هم مهم نیست که کشورهای دیگه چه فکری راجع بهش میکنند، چون بلاخره به اندازهٔ کافی ساخت و پاخت میکنه و باج به کشورهای مختلف میده. چیزی که مهمه اینه که به احاد مردم ظاهر خوبی از خودش و ظاهر بدی از ما و بقیهٔ دنیا نشون میده.
و میدونید چه چیزی ترسناکه؟ اینکه ثروت مفت به زودی از این مملکت رخت بر میبنده و اونوقت محور تمام مبارزات و اصلاح طلبیها میشه شکم گرسنه مردم و تن بی لباسشون. اونوقت مجالی نمیمونه تا راجع به آرمان حرف بزنیم.
2 comments:
راستش خیلی فکر نمی کنم که برنامه ریزی شده باشه!
این خاصیت همه ی مکتب های ایدئولوژیک است که لایه های مختلف با جاذبه های متفاوت ایجاد می کنند.
اگرچه قطعيت مطلق نداره، اما به اندازهي كافي هم توصيف قوياي هست كه نشه ردش كرد. قشنگ بود، ممنون
Post a Comment