Sunday, July 26, 2009

های ای مرز و بوم، قوی باش و زندگی‌ را به چنگ ار. هنوز هستند مردانی که در حصار تو بودن را با وجود سگ‌های رها شده در قفس تو دوست میدارند. سخت بر تو بیم دارم، سخت بر تو‌ای گنجینهٔ خاطراتم میترسم. اگر روزی حریصان قدرت تو را تکه تکه کنند، با کدام دل، با کدام کلام از خاطرات، یادگار‌ها و آرمان‌هایی‌ بشنویم و بگوییم و بنویسیم که روزی، جایی‌، گوشه‌ای در دل تو خاطره شد

های‌ای مرز و بوم، چنین بیکس شدن در باورم نیست...

مگر نه اینکه خاطرات را در گنجینه دل خود نگاه میداریم، تا برای همیشه یاد لبخندها گواهی باشد که خوشی‌‌ها میمانند متصل به زمان، مکان و افرادی که آنها را با ما تقسیم کردند. مگر نه اینکه هر خاطره‌ای را بستری است، و زمینه‌هایی‌ که ما ناخوداگاه به یاد میسپاریم. میدانی‌ چقدر سخت است که زمین‌ها و زمینه‌ها ویران باشند و تو نقل خاطرات کنی‌

این را به زندگی‌ هم میگویم. برای ما آنقدر تلخ نباش تا زمین و زمانمان از هم گسیخته شود، تا دیگر تحمل خاطرات شیرین خود را هم نداشته باشیم. امید‌ها و آرمان‌ها را نمیخواهیم به باد بازیگوش تو بسپاریم. میخواهیم آنچه را که تصور کردیم از جنس ابدیت است مراقب باشیم


3 comments:

Anonymous said...

hmmm, saate 1:00, are?

Anonymous said...

میشه بنویسین لطفا، مهم نیست چی...خیلی وقتها آدمها دوست دارن از حال هم با خبر بشن،از اینکه سلامت هستن و از اینکه دارن نفس میکشن حتی اگه دور

خیلی ممنون

Anonymous said...

میدونم که برای شما هیچ اهمیت نداره نه این کامنت و نه اینکه نوشتم ادمها دوس دارن حالتون رو با خبر بشن، درسته...دنیا خیلی بزرگه و ادمها باید اونهایی که براشون مهم هستن رو به خدا بسپارن.

امیدوارم سلامت باشین.

خدانگهدارشماباشه