میدانی چیست؟ مفاهیمی وجود دارد که بسیار ذهنی و گاه نابورند و ما بر آنها میشویم که مصادیقشان را پیدا کنیم، چون دوست داریم آنها را باور کنیم. ما دوست داریم روزی باشد به نام روز داوری. نزدیک و دور بودن، دنیا و اخرت بودنش به آن بستگی دارد که چگونه هستیم و چقدر خود را لایق داوری شدن میدانیم. در قبال خوبیها و تلاش هایمان، یا از خود گذشتگیهایمان وعدهٔ پاداش را برای خود ضرب الاجل میپنداریم و نایافتنش را ستم، و در مقابل بدیها و کاستی هایمان، داوری را دور، و خود را بازگشت پذیر، و رحمت را گسترده میپنداریم. اما حقیقت روزگار نه این است و نه آن. آن طور با ما تا میکند که بخواهد، و آن طور رحمتگری میکند که بخواهد، آن طور جزای تلاش میدهد که اراده کند، بی حساب ما به هر که بخواهد داده میشود و بی حساب ما پس گرفته میشود. و هیهات که گاه خشن است با خشونتی از جنس زندگی، از جنس بی ملایمتی، خشونتی کور که دیوانه بار می بارد و ویران می کند و به هیج تو حتی باورت رحم نمی کند.
من نیز دوست دارم باور کنم که بر انسان هیچ چیز نیست جز حاصل تلاشش، یا این که به زودی از خبری بزرگ آگاه میشوم، یا اینکه او بر نفس خود رحمت نگاشته است، یا اینکه باز گردندگان دوست داشته میشوند، و اینکه بدیها به خوبیها بدل میگردد. من هم دوست دارم بدانم که به خود وا گذاشته نشده ام، و آیندهٔ دیگر از آنچه اولی است برتر است. من هم میخواهم باور کنم که پروردگارم به زودی آنچنان مرا عطا میکند تا راضی شوم، اما گاه مستاصلانه ، به مصداقی نیاز دارم.
حقیقتاً باور داشتن کلیدی تر و مهم تر از آن است که چگونگیش را بدانی.
امروز با حالی ناخوش، دعا میکنم تا مصداقی ببینم، تا شاید باور کنم.
No comments:
Post a Comment