Wednesday, January 16, 2008

با خود واگويه مي‌كردم، واگويه مي‌كنم، كه اي چشم وچراغ دلم، روزگاري نه چندان اين‌گونه، هم خدا بود و هم دوست داشتن، هم خدا بود و هم عاشقي، در آن ايام خدا هم اهل زمين بود، كروبيان خودش را كه درد عاشقي را نمي‌شناسند نادان و ابله خوانده بود، با گِل آدم انسي داشت خداوند،‌ عاشق بود، خداي حافظ و سعدي بود خداي شيخ ابوالحسن خرقاني بود، خداي ليلي و مجنون بود،‌ خداي عين‌القضات بود، خداي مزارهايي بود كه وعده‌گاه عشاق مي‌شد، امام زاده‌ها و مقربين درگاهش نذر و نياز عاشقان را پاسخي شايسته‌ي عاشقان مي‌دادند. قرآنش شاهدي براي عهد و پيمانِ دلدادگان بود. تا عاشقان پيمان خويش زير پا نگذراند، تا نيرنگ و دروغ و تجاوز در ميانه‌ي دوست‌داشتن پايي ننهد. تا خدا تجلي عشق در زمين باشد.


علی طهماسبی

No comments: